ستاره صبح مامان

یه غیبت طولانی

سلام دختر گلم از اینکه نتونستم تو این مدت طولانی به وبلاگت سر بزنم معذرت میخوام راستش یکم شرایط سخت بود و من خیلی خسته و بی حالم  امیدوارم با بزرگ تر شدنت شرایطمون بهتر بشه  البته خدا رو شکر خیلی شرایط بهتره وقتی یاد پارسال این موقع ها می افتم دلم میگیره    چقدر اذیت شدی و چقد هممون اذیت شدیم ولی خدا رو شکر گذشت و رفت و دختر ناز مامان هر روز بهتر از قبل میشه این روزا خیلی با مزه شدی مامانم ازت می پرسیم میگیم کجا بریم میگی نه نه بابا مامان رو راحت میگی - دو سه حرف اول هر کلمه ای رو راحت میگی دو سه باز بردیمت پارک سرسره و تاپ بازی کردی و قشنگ میگی تا..  سرسر بعد خودت رو هر جایی که هستی ک...
7 شهريور 1397

عکس های دخترم

دختر ماه مامان روز اول تولد توی دستگاه تنفس در بیمارستان فاطمیه     دختر گلم روز دوم تولد توی بیمارستان                 ...
4 خرداد 1396

تولد ستاره مامان

سلام عزیز دلم  ستاره مامان قربونت برم عزیز دلم که انقد به فکر مامانت بودی دختر گلم عزیز دلم شما قرار بود آخر اردیبهشت به دنیا بیای ولی روز 17 فروردین روز پنجشنبه  ساعت 10 و 10 دقیقه تو بیمارستان فاطمیه به دنیا اومدی و دنیای ما رو قشگ کردی دختر گلم روزای اول اصلا حس خوبی نداشتم تو به خاطر اینکه زود به دنیا اومده بودی و کمی هم زردی داشتی 6 روز تو بیمارستان داخل دستگاه بودی و منم پیشت موندم خیلی نگران بودم و از خدا میخواستم دختر گلم زودتر حالش خوب بشه پریای مامان اگه بدونی مامان و بابا چقد دوست دارن بابا خیلی دوست داره دخترم ....... خیلی روز 22 فروردین دختر گل مامان از بیمارستان مرخص شد واومد خونه پیش مامان ...
14 ارديبهشت 1396

نوروز 96

سلام دخمل ناز مامان امروز هشتم فروردین ‌‌‌سال 96 و من دقیقاً 32 هفته است که باردارم . اصلا روزای خوبی رو نمیگذرونم شرایط برام خیلی سخت شده دیگه اصلا خواب ندارم و در طول 24 ساعت من فقط یک الی 2 ساعت نهایتا میتونم بخوابم و این حالمو خراب میکه سر کارم اصلا تمرکز ندارم . جوجه مامان برام دعا کن به مامان کمک کن تا این چند وقت باقیمانده رو به سلامتی بگذرونیم و تو آخرای اردیبهشت بیای پیشمون یه چیزای برات خریدم و آخر این ماه هم برات تخت و کمد میخرم حس خیلی قشنگیه داشتنت این روزا خیلی تکون میخوری و وروجک شدی لحضه هایی که تکون میخوری به شکم مامانی ضربه میزنی رو خیلی دوست دارم امیدارم این روزا زود بگذره .... ...
8 فروردين 1396

هفته ۲۷

 سلام جوجه مامان  امیدوارم خوب باشی عزیز دلم اگه بدونی چقد انتظار دیدنت سخته  با حال و روز من سخت تر هم شده   دخمل ناز مامان حالم اصلا خوب نیست به سختی سر کار میرم صبح ها  شبا هم که خواب ندارم کلیه درد خیلی ا ذیتم میکنه  امروز دقیقا من پنج ماه و بیست و پنج روزه که باردارم  بیشتر راه رو اومدم دیگه خیلی نمونده  . اگه خدا کمکم کنه فقط سه ماه و پنج روز  دیگه دارم  هنوز نتونستم برات خرید ‌کنم  ولی امیدوارم حالم بهتر بشه تا بتونم برم واسه دخمل نازم خرید کنم 
26 بهمن 1395

تعیین جنسیت نی نی مامان

سلام مامانم امیدوارم خوب باشی با این همه سختی که با هم کشیدیم همش دعا میکنم که تو خوب و سلامت باشی عزیزم همش استرس دارم نکنه با این همه دارو و ..... خدایی نکرده تو خوب نباشی فقط به خدا می سپارمت عزیزم تازه بابا سعید نذر کرده که ایشا.. تو سالم باشی مارو ببره مشهد الهی مامان قربونت بره دیروز  24 آذر ماه رفتم سونوگرافی واولین چیزی که دکتر گفت : گفت جنسیت دختر من خیلی خوشحال شدم - خیلی - بالاخره به آرزوم رسیدم قرار شد اسمت رو همون اسم انتخابی قبلی خودمون بذاریم ( پریا ) امیدوارم از اسمی که برات انتخاب کردیم خوشت بیاد مادر با ننه و بابا رحمت اینا رفتن مشهد ( اولین سوغاتی هاتو برات میارن...
25 آذر 1395

حال این روزای من

سلام گلم امروز تو هفته چهاردهم هستم از هفته هفت حالم کم کم بد شد و تهوع و معده دردم شروع شد هفته 9خیلی شدید شد که دیگه نتونستم تحمل کنم و مرخصی گرفتم هفته دهم هم که کلاً بیمارستان بستری شدم  و اوضام خیلی وخیم بود . دیگه هیچی نمیتونستم بخورم - حتی یه ذره آب - همش معدم اسید ترشح میکرد و بالا می آوردم بعدش هم که از بیمارستان مرخص شدم با سرم زنده بودم ولی هفته دوازده حالم دیگه خیلی وخیم تر شد و دوباره رفتم بیمارستان . دیگه واقعا داشتم میمردم  ..... مرگ و با تمام وجودم حس کردم ....... اون هفته هم خیلی بهم سخت گذشت دیگه نمیتونستم حرف بزنم ..... دیگه وقتی دیدم حالم خیلی بده رفتم خونه مامانم .... سعید روزی که داشت منو ...
23 آبان 1395

سلام کوچولوی مامان

سلام مامانم سلام کوچولوی مامان عزیز دلم امروز دقیقا سه هفته است که وجود نازنین تو مهمون وجود مامان شده  ( از تاریخ 6 یا 7 شهریور ماه سال95 )  حس خیلی قشنگیه البته استرس و دلشوره های خودشم داره اما حس غریبیه ، دوس داشتنی و ...... عزیز دلم هنوز نمیدونم که جوجه مامان دخمله یا پسر ، فقط از خدا میخوام هر هدیه ای که بهمون میده سالم باشه عزیز دلم تاریخ به دنیا اومدنت اردیبهشت ماه سال دیگه  است نه ماه قراره من میزبان وجود نازنین تو باشم و دارم خودمو آماده میکنم . روزا یکم حالت تهوع و سرگیجه دارم     ...
28 شهريور 1395
1